نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





صبر

 

صبر کن ســــــــــــــهراب

گفته بودی قایقی خواهم ساخت!!!

قایقت جا دارد؟

من هم از همهمه اهل زمین دلگـــــــــیرم

 


[+] نوشته شده توسط ستایش در 16:12 | |







خیانت


گــاهی یــک دوســت کــاری می کنــد
که دلــت بــدجــور بــرای دشمنــت تنــگ مــی شود...!

 


[+] نوشته شده توسط ستایش در 16:8 | |







عکس

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

 

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

 

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ستایش در 16:4 | |







جذب مدیر فعال

 

 

13237627861.gif

 

 

 

 

 



[+] نوشته شده توسط ستایش در 15:21 | |







رها

  برای انسانهای بزرگ٬ بن بست وجود نداره. چون براین باورند که:
یا راهی خواهم یافت
یا راهی خواهم ساخت.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

سلام دوستان عزیز

اینجا یه وبلاگ درس شیرین ریاضی هستش

امیدوارم از وبلاگ لذت ببرید


[+] نوشته شده توسط ستایش در 17:26 | |







کلیک کن وارد شو

کلیک کن رو تصویر وارده چت روم شو

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ستایش در 23:0 | |







http://www.irchat.ir/Chat.aspx?rid=537

http://www.irchat.ir/Chat.aspx?rid=537


[+] نوشته شده توسط ستایش در 22:58 | |








[+] نوشته شده توسط ستایش در 22:58 | |







ساده

 

دیگر به خلوت لحظه‌هایم عاشقانه قدم نمی‌گذاری،

 

دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی‌بینمت.

 

سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام .

 

من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبوررانه گذرنده ای؟!

 

من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید ...

 

دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است.

 

و دستهایم بیش از هر زمان دیگر نام تو را قلم می زنند .

 

و در این سایه سار خیال با زیباترین رنگها چشمهایت را به تصویر می کشم

 

نگاهت را جادویی می کنم که شاید با دیدن تصویر چشمهایت جادو شوی .

 

تا به حال نوشته بودم ؟

 

به گمانم نه !

 

پس اینبار برایت می نویسم که : دست نوشته هایت سر خوشی را به قلبم هدیه می کنند .

 

می‌خواهمت هنوز ؟؟؟

 

گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند

 

اما باز هم در آخرین لحظه تکرار می کنم که حتی اگر چشمانت بیگانه بنگرند.

 

می‌خوانمت هنوز ، حتی اگر دستانت مرا جستجو نکنند.

 

هیچ بارانی قادر نخواهد بود تو را از کوچه اندیشه‌هایم بشوید.

 

و اینها برای یک عمر سرخوش بودن و شیدایی کردند کافی است.

 

به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگویم که : دلتنگت شده ام !

به همین سادگی


[+] نوشته شده توسط ستایش در 21:47 | |







باران

باید از رود گذشت

باید از رود

-اگر چند گل آلود- گذشت

بال افشانی آن جفت کبوتر را

در افق می­بینی،

که چنان بالابال، دشت­ها را با ابر، آشتی دادند؟

راستی آیا، می­توان رفت و نماند؟

راستی آیا،

می­توان شعری در مدح شقایق­ها خواند؟


* استاد شفیعی کدکنی *


 


[+] نوشته شده توسط ستایش در 21:46 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد